تقریباً همه شكاكان و خداناباوران بزرگ دنیاى مدرن غرب، هم در زندگى خود و هم در تدریس، از نظر اخلاقى محافظهكار بودهاند و اغلب بهشدت هم محافظهكار بودهاند. براى مثال فروید و ماركس بسیارى از فضیلتهاى سنتى را بدیهى مىانگاشتند و رفتار اخلاقى نامشروع و طرز فكر بسیارى از ماركسیستها و فرویدىها از نظر آنها بسیار ناخوشایند بود. از آن طرف بسیارى از خداباوران مسیحى در جنایات بزرگ عصر خود دست داشتهاند: در میان نگهبانان اردوگاههاى كار اجبارى نازىها، مؤمنان كاتولیك هم حضور داشتند، همچنین دست پروتستانهاى معتقد، به بمباران هیروشیما و درِسدن آلوده بوده است. با مشاهدهٔ چنین وقایعى، قبول این سخن داستایفسكى كه اگر خدا وجود نداشته باشد، هر كار مُجاز است، ناگزیر دشوار است.