«اگر مارسل دوشان زنده بود و این همه «پشم و لگد» بر پیشخوان شهرکتاب میدید، خرسند نمیشد؟ چگونه میتوان از سنت و تخت جمشید و انسان کامل آغاز کرد و به نقد و موزه تاریخ یهود و رندی رسید؟ آیا میتوان ساده پیچیده، ریز درشت و چپ راستی بود؟ اگر این، یک کتاب است، چرا ساختاری کتابگونه ندارد؟ اگر مجله است، چرا همه مطالب را یک نفر نوشته است؟ آیا تراوشات ده ساله یک معمار – نویسنده، گرافیست – معلم یا وبلاگنویس – عکاس است؟ چگونه کنگره برگزار کرده و دکترا خوانده و در NGO تخصصی معماری فعالیت کرده؛ خانواده تشکیل داده و نقد نوشته و پژوهش کرده – از معماری ایران باستان تا امروز – و با نشریات تخصصی همکاری نموده و جلسات متعدد نقد برگزار کرده و کار حرفهای و وبلاگنویسی [کرده] و کتاب ترجمه کرده و معلم است؟ چگونه بین خانواده و حرفه و دانشگاه و وب، سر خورده و مصلحتاندیش تجربهگر است؟ آیا مصداق بارز پلورالیسم یا شاگرد مکتب اندیشه افقی دلوز، که در چند حوزه به موازات هم حرکت کرده است، یا علاقهمند به رورتی با «رندی در حوزه خصوصی و لیبرال در حوزه عمومی»اش! چگونه از ایستگاه دوشان و لوکوربوزیه، به مسیر هیداک و کیارستمی افتاده و در آیزنمن و کولهاس غرق شده است؟ فهرست مطالب: فصل اول : لگدهای متوسط فصل دوم : پشم های كوچك فصل سوم : از همه های بزرگ فصل چهارم : نوع های خیلی بزرگ