«کل جریان آموزشهای قبلیتان و همهی عادتهای فکریتان شما را به مخالفت با روانکاوی واخواهند داشت…» ـ زیگموند فروید جاش کوهن در این مقدمهی جذاب و خواندنی استدلال میکند که فروید بالاتر از همه نشان میدهد هر اندیشه، هر واژه و هر کنشی، گیرم که ظاهری پیشپاافتاده و مبتذل داشته باشد، میتواند در خور قرائت دقیق و مویشکاف باشد. راستش، شاید همین ژرفبینی بوده که این همه مخالفت با روانکاوی برانگیخته است. چگونه فروید بخوانیم با قرائت گزیدههایی کوتاه از نوشتههای فروید و با عطفنظر به روانرنجوریها، ضمیر ناخودآگاه، واژهها، مرگ و (صد البته) مسائل جنسی، هستهی تناقضآمیز و خارق اجماع تفکر روانکاوانه را بیرون میکشد: اینکه درونیترین حقیقتهای نهفته در ضمایر ما فقط هنگامی خود را عیان میکنند که تحریف شده و جامهی مبدل پوشیده باشند. خوابها، رؤیاها، خطاها، لطیفهها، شوخیها، نشانههای بیماری و در یک کلام زندگیهای هرروزهی ما اگر با دیدهی باریکبین قرائت شوند ما را، چونان استادان خبره در تلبیس (جامهی مبّدلپوشی)، موجوداتی بازنشناختنی مینمایانند که نه دیگران به جایمان میآورند و نه خودمان.