پیشگفتار موضوع "تفكر استراتژیك" در بیش از یك دهه گذشته در حوزه مدیریت استراتژیك بسیار مورد توجه بوده و در تحقیقات بسیاری به اهمیت دارا بودن قابلیت تفكر استراتژیك برای مدیران اشاره شده است. تفكر استراتژیك به عنوان یكی از دو قابلیت اصلی رهبران دارای عملكرد برجسته برشمرده شده است. از دیدگاه مینتزبرگ ، تقویت تفكر استراتژیك، به تدوین استراتژیهای بهتر منجر می شود. او معتقد است مدیرانی كه مجهز به قابلیت تفكر استراتژیك هستند قادرند، سایر كاركنان را به یافتن راهكارهای خلاقانه برای موفقیت سازمان ترغیب كنند. آنها سازمان را آن گونه كه باید باشد میبینند نه آنگونه كه هست. در نتیجه میتوان تفكر استراتژیك را پیش درآمدی بر طراحی آینده سازمان دانست. به نظر دیویس چالشی كه در جوامع مختلف، وضعیت مدیران را نگرانكننده مینماید، آن است كه بسیاری از مدیران، نمیدانند كه نمیدانند. آنها توانایی تلاش و یافتن راه كارهای مختلف را دارند ولی توانایی آنها زمانی مفید خواهد بود كه آنها از ندانستههای خود، آگاهی داشته باشند. در وضعیت فعلی، آنها نمیتوانند عملكرد موجود را بهبود دهند. اگر یك مدیر بخواهد مؤثر واقع شود، باید مهارتهای مربوط به تفكر استراتژیك خود را بهبود بخشد. تفكر استراتژیك ابزاری است كه به مدیران كمك میكند تا با تغییرات روبرو شده و برای ایجاد تحول، برنامهریزی نموده و فرصتهای جدید را تجسم نمایند. تفكر استراتژیك بر برنامهریزی و مدیریت استراتژیك تاثیر حیاتی دارد، چرا كه شناخت فرصتها و تهدیدات، نقاط قوت و ضعف و استراتژیهای منتج از آنها تحت تاثیر قدرت فكر استراتژیستهای یك سازمان بوده و از طرفی، اجرای استراتژی نیز بدون تفكر استراتژیك، بدرستی انجام نخواهد شد. گرت (b1995) تفكر استراتژیك را به عنوان فرایندی تعریف میکند که مدیران ارشد از آن طریق میتوانند «فراتر از بحرانها و فرایندهای مدیریتی روزانه بیندیشند» تا نگرشی متفاوت از سازمان و محیط متغیر آن به دست آورند. مینتزبرگ (1994) ادعا میكند كه برنامهریزی استراتژیك فرایندی است كه باید بعد از تفكر استراتژیك اتفاق بیفتد. توانایی تفكر استراتژیك برای رقابتی ماندن در یك محیط متلاطم و جهانی، حیاتی است. فقدان تفكر استراتژیك در مدیران عالی بهعنوان یك كمبود اساسی در سازمانها به شمار میرود. بر اساس نتایج تحقیقی كه با هدف شناسایی مهارتهای مدیریتی مورد نیاز برای مدیران كشورهای آسیایی انجام شده است، تفكر استراتژیك از سوی تمامی پاسخدهندگان به عنوان اولین و یا دومین مهارت مورد نیاز برای بهبود عملكرد مدیران شناسایی شده است. تفكر استراتژیك مدیر را قادر میسازد تا بفهمد چه عواملی در دستیابی به اهداف مورد نظر مؤثر است و كدامیك مؤثر نیست؟ این بصیرت نسبت به عوامل تاثیرگذار در خلق ارزش، قدرت تشخیص ایجاد می كند. بدون این تشخیص، صرف منابع (مادی و غیر مادی) سازمان برای دستیابی به موفقیت بیحاصل خواهد بود. از این رو بهبود توانایی تفكر استراتژیك در مدیران به عنوان یكی از عوامل كلیدی در اثربخشی فرایند مدیریت استراتژیك لزوم ارائه مدلی جهت سنجش تفكر استراتژیك در بین مدیران را بیش از پیش نمایان می سازد. تفكر استراتژیك فرایندی خلاقانه و واگرا بوده كه هدف آن رفع ابهام و معنا بخشیدن به یك محیط پیچیده است. در پایان مدلی ارائه خواهد شد كه مدیران سطوح مختلف میتوانند تفكر استراتژیك خود را بسنجند و با آگاهی از وضعیت دانایی خود، نقاط قوت خود را افزایش داده و نقاط ضعف خود را تقویت نمایند. و با ایجاد چارچوبی یكپارچه از دیدگاهها و آرمانها، سازمان را به مطلوبترین وضعیت ممكن بهبود بخشند. سرعت سرسام آور تغییرات در دنیای كنونی، بدین معناست كه روشهای متداول مدیریت نمیتوانند مناسب تغییرات باشند. هنگامی كه تغییرات جزیی بود، میتوانستیم از تجربه استفاده كنیم ولی هنگامی كه تصمیمات جنبه استراتژیك دارند و نتایج بسیار عمده و غیرقابل برگشت هستند، نمیتوان از تصمیمگیریهای مبتنی بر قضاوتهای شهودی و تجربه مبتنی بر فلسفههای مدیریت استفاده كرد. با تمام اهمیت و جایگاه حیاتی تفكر استراتژیك در سازمانها، ضمن اینكه هنوز در مباحث نظری، مبانی روشن و قابل استفادهای از آن به مدیران و سازمانها ارائه نشده، نمونههای كاربردی را كمتر در تفكر مدیران سازمانها احساس میكنیم. پس از گذشت چهار دهه از ظهور این شیوه مفید و ارزشمند تفكر، هنوز برخی اندیشمندان مانند؛ اتون لارنس (1999) با عباراتی از قبیل «در این كه دقیقاً مراد از عبارت تفكر استراتژیك چیست، تلقی روشنی وجود ندارد و این امر موجب سردرگمی قابل ملاحظهای در حوزه مدیریت استراتژیك شده است.» از دیدگاه ماهوی «تفكر استراتژیك» یك بصیرت و فهم است. این بصیرت كمك میكند تا انسان تشخیص دهد كدام یك از عوامل در دستیابی به موفقیت مؤثر است و كدام یك نیست. بدون این تشخیص صرف منابع هیچ ثمری را در موفقیت سازمان نخواهد داشت. كن، ایچی اومی در كتاب تفكر یك استراتژیست مینویسد «اگر موضوعات اساسی را تشخیص ندهید، هرچند كه به خود و كارمندانتان فشار روحی و فیزیكی تحمیل كنید، نتیجهای جز سردرگمی و شكست حاصل نخواهد شد.» مدیریت یك سازمان در فقدان تشخیص عوامل مؤثر موفقیت، به رانندگی خوب در یك جاده اشتباه قابل تشبیه است در چنین شرایطی، تلاش برای حركت سریعتر، به دوری از هدف میانجامد و نتیجهای جز اتلاف منابع را در بر نخواهد داشت. ویژگی اصلی تفكر استراتژیك، توانایی به دست آوردن نگرشی كلی از آینده سازمان و محیط آن است. این امر مستلزم درك این است كه مسائل و مباحث مختلف چگونه به هم ارتباط پیدا میكنند، چگونه بر هم اثر میگذارند و یك راه حل را در یك زمینه خاص چه اثری بر دیگری میگذارد. رفتار حاصل از تفكر استراتژیك، سازمان را تمایزگرا و دنبالهروی از دیگران را از مجموعه ارزشهای او خارج میسازد. از آنجا كه مدیران در جهت اهداف سازمان باید تصمیمات كلیدی را اخذ كنند، با تصمیمات اشتباه، چه بسا سازمان متحمل ضررهای مادی و معنوی جبران ناپذیری شود؛ لذا داشتن تفكری استراتژیك برای مدیران سازمانها ضروری به نظر میرسد تا از بروز اشتباهات مدیران بكاهد و به بهبود عملكرد سازمان بیانجامد. بر اساس تفكر استراتژیك چارچوبی ارائه میشود كه در نتیجه آن سازمان به اهداف خود با نگرش صحیح مدیرانی استراتژیست دست مییابد. حال باید بدانیم كه آیا مدلی ایرانی وجود دارد تا بر مبنای آن تفكر استراتژیك مدیران سازمانها آزموده شود تا با تكیه بر آن مدیران بتوانند بر موانع و چالشهای پیشرو و غیرقابل پیشبینی سازمان فائق آیند؟ برجستهترین ویژگی انسان نسبت به كل موجودات عالم قدرت تفكر است و تفكر یك نعمت خدادادی است كه از آغاز خلقت در فطرت انسان نهاده شده است. تفكر جریانی است كه در آن فرد كوشش میكند مشكلی را كه با آن روبرو شده مشخص میسازد و با استفاده از تجربیات قبلی خویش به حل آن اقدام نماید. تفكر مهارتی است عملی كه از طریق هوش بر تجربه تاثیر میگذارد. تفكر نهایت چارهجویی انسان است، كیفیت آینده ما تماماً به كیفیت تفكر ما بستگی دارد، این نكته هم در سطح فرد، هم در سطح جامعه و هم در سطح دنیا مصداق دارد (دوبونو، فرجی، مترجم، 1387). اگر چه دانش و معلومات یكی از ابعاد تفكر در انسان محسوب میشود اما انسان هرگز فرصت كافی را برای اخذ همه دانشها به خصوص در عصر انفجار دانش نخواهد داشت. برای پر كردن چنین خلأ و نیز آماده سازی فراگیران برای آینده ضرورت دارد كه آنها به مهارتهای تفكر مسلح شوند، تا بتوانند خود را با آینده تطبیق دهند و برای تداوم زندگی آمادگی لازم را داشته باشند. بنابراین تفكر مانند نفس برای انسان ضرورت دارد و بدون آن زندگی معنیدار ممكن نخواهد بود. تفكر استراتژیك یك مهارت حیاتی مدیریت در هزاره جدید است. مهارتی كه لازمه توانمندسازی سازمان برای بقا و رشد در محیط به شدت رقابتی امروز است. چه بسا اگر تفكر استراتژیك در سازمانهای مختلف رشد داشت و یا در صورت شناسایی فقدان یا كمبود این نوع تفكر، به مدیران و كاركنان آموزش لازم داده میشد، دیگر شاهد اشتباههای مدیران نبوده و با برنامهریزی جهت ایجاد گزینههای آینده، قدرت مانور سازمان را افزایش داده و آن را از بنبست شرایط شرایط دشوار و غیرقابل پیشبینی رهایی میبخشید. بنابراین بنا به ضرورت جهت بررسی برنامههای آموزشی موجود و میزان موفقیت آنها در ارتقاء سطح تفكر استراتژیك مدیران نیاز به ابزاری جامع و معتبر میباشد تا مدیران از طریق خودسنجی، نقاط قوت و ضعف خود در تفكر استراتژیك آشنا شوند. اما متاسفانه تاكنون در كشور ما هیچ مطالعهای در این زمینه صورت نگرفته است و هیچگونه ابزاری برای خودسنجی تفكر استراتژیك تدوین نشده است. بر این اساس این تحقیق تلاش دارد تا ابزاری معتبر و روا را برای خودسنجی تفكر استراتژیك مدیران تهیه نمایدتا مدیران بتوانند با خودسنجی از میزان توانایی تفكر استراتژیك خود، آگاهی داشته و نقصها و كمبودهای تفكر خود را در غالب تفكر استراتژیك بشناسند و برای رفع آنها اقدام نمایند و آموزشهای لازم را در جهت تقویت و رفع ناتواناییهای تفكر استراتژیك بكار ببرند. چرا كه رشد و ترقی واقعی منوط به كسب مهارتهای فكری و افزایش قابلیتهای فكری است و این امر زیربنا و پایه و اساس تعلیم و تربیت در تمام دورها محسوب میشود. دكتر جواد سلیمانپور فائزه خلج
فهرست مطالب فصل 1 ضرورت تفکر استراتژیک 1 مقدمه 2 جهانی شدن 3 حركت از اقتصاد ملی به اقتصاد جهانی 4 تحولات اساسی دنیای كار 6 ترویج دانش 7 تغییر و آشوب در حال گسترش 8 نانو تكنولوژی 8 سیر تاریخی وتكوینی تفکر استراتژیک 12 فاز اول طرحریزی مالی 12 فاز دوم طرحریزی مبتنی بر پیش بینی 13 فاز سوم طرحریزی بر پای محیط بیرون 13 فاز چهارم مدیریت استراتژیک 15 فاز پنجم تفکر استراتژیک 16 فصل 2 مفاهیم و عناصر تفكر استراتژیك 21 مقدمه 22 مفهوم تفکر استراتژیک 23 تعاریف تفکر استراتژیک 26 جوانب تفكر استراتژیك 27 تفکر سیستمی 27 خلاقیت 28 داشتن چشمانداز 28 مدل فرآیند برنامهریزی موریسی 28 تفكر استراتژیك 29 برنامهریزی بلندمدت 30 برنامهریزی تاكتیكی 30 مدل دو سطحی تفكر استراتژیك 31 تفكر استراتژیك در سطح فردی 31 چشماندازی از آینده سازمان 33 تفكر استراتژیك در سطح سازمانی 34 استفاده سازمان از ابتكار و خلاقیت كاركنان 36 تفكر استراتژیك مانند دیدن 43 مدل سه نوع از فرایندهای تفکر 53 فصل 3 اصول تفکر استراتژیک 57 مقدمه 58 تفکر استراتژیک برای مدیران 58 مدیران میانی و تفكر استراتژیك 59 ویژگیهای یك متفكر استراتژیك 60 تفكر استراتژیك در گروهها 62 عدم تجانس 63 تفكر استراتژیك در داخل بافت سازمانی 66 فرهنگ سازمانی 67 ساختار سازمانی 68 پاداش و سیستم جبران خدمت 69 تفکر استراتژیک- برنامهریزی استراتژیک 71 رابطه تفكر و برنامهریزی استراتژیك با مكتبهای یادگیری و برنامهریزی 74 تفكر استراتژیك 74 برنامهریزی استراتژیك 76 مكتب یادگیری: تدوین استراتژی به عنوان یك فرایند غیرمنتظره 76 مكتب برنامهریزی تدوین استراتژی به عنوان یك فرایند رسمی 77 اصول کلیدی در تفکر استراتژیک 79 اصل اول تناقض اندیشی 79 اصل دوم چشمانداز اندیشی 79 اصل سوم بداهه اندیشی 80 اصل چهارم زمان اندیشی 80 اصل پنجم مناب اندیشی 80 اصل ششم چرخه عمراندیشی 80 اصل هفتم سعی و خطا اندیشی 81 چالشها و موانع تفکر استراتژیک 81 عدم داشتن دیدگاه سیستمی 81 عدم استفاده از مدیریت مشارکتی 81 عدم دسترسی به اطلاعات صحیح و بهنگام 82 موانع رفتاری و درونی مدیران 83 کمبود و فقدان مدیران کلیدی 83 مشکل در همسو کردن اعضاء سازمان( عدم اعتماد سازمانی) 83 عدم فرهنگ سازمانی مشوق 84 پژوهشهای داخلی 86 پژوهشهای خارجی 91 فصل 4 طراحی مدل خودسنجی تفکر استراتژیک 93 مقدمه 94 چكیده 95