«شهریار» ماكیاولی كتابی است سترگ، با نثری پرشور، برای انسانهای همه دورهها در شناخت ماهیت قدرت؛ اندرزنامهای است برای دستیابی به قدرت و حفظ آن؛ بیانیهای است در چگونگی فرمانروایی و فرمانبرداری. «شهریار» داریوش آشوری نمونهای عالی از ترجمه است كه علاوه بر دقت در انتقال معنا، سبك بیان نویسنده نیز به خواننده منتقل شده است. داریوش آشوری با نگاهی به نوع ادبی سیاستنویس و نصیحتالملوكنویسی در زبان فارسی توانسته این رساله را همچون یك سیاستنامه مدرن به زبان فارسی درآورد، بیآنكه نثر او رنگ كهنگی به خود بگیرد یا در ورطه عربینویسی نصیحتالملوكها یا سرهنویسی سقوط كند. از حیث محتوا، تا پیش از شهریار، این نوع ادبی مشحون بود از پند و ارزهایی به پادشاه، در باب فضایلی چون شفقت و شجاعت. اما سخن ماكیاولی جدید بود. او از شهریار میخواست واقعیت را به آرمان نفروشد و به او میآموخت كه گاه چگونه باید به قساوت عمل كند، چگونه روباه شود تا دامها را شناسد و چگونه شیر باشد تا گرگها رماند. برای این پیام جدید، آشوری بیان جدید خلق كرده است. باری در توصیف ترجمه خوب گفتهاند ابداع متنی كه نویسنده اگر زبان مادریاش همان زبان مترجن بود آن را مینوشت. شاید اگر آن جمهوریخواهِ فلورانسی میخواست شهریارش را به فارسی بنویسد، حاصل كار چیزی میشد نزدیك به شهریارِ آشوری. چنین ترجمهای مستلزیم دانشی وسیع و تخیلی بسیار غنی است. (جلال توكلیان، مهرنامه، شماره 7، آذر 1389)