نویسندگان این کتاب که روشنفکران و متخصصان برجسته فقر و نابرابریاند معتقدند که توصیف و تبیین ساختار فقر و نابرابری مستلزم رویکردی چندبعدی چون است که برخورداری از مواهب (مانند تحصیلات) و سرمایهگذاریها (مثل تجربه کاری) و شرایط زندگی (مانند ویژگیهای محل زندگی) را دربرگیرد. از این رو آمارتیا سن تصویری چندبعدی از نابرابری و فقر تحت عنوان رویکرد تواناییها ارائه میکند و مارتا سی نوسباوم حقوق بنیادی انسان برای برخورداری از تواناییهای محوری ملموسی چون توانایی برخورداری از زندگی طولانی و تندرستی و تامیت بدن و خرد عملی و برخورداری از بنیان اجتماعی عزت نفس و عدم تحقیر را محور این رویکرد چندبعدی میداند. ویلیام ویلسون و داگلاس ماسی بهویژه به تمرکز مکانی فقر و شکلگیری «طبقه فرودست» میپردازند و نشان میدهند که چگونه فقر در محلههای فقیر شکل میگیرد و استدلال میکنند که تبعیض در بازار مسکن منبع عمیق فقر است. مارتا فاینمن نهاد خاص جنسیت را به تصویر میکشد که زن و مرد با هم در خانوادهای با شرایط بسیار نابرابر جمع میشوند و نشان میدهد که در خانواده نقش مراقبت از وابستگان بعد پنهانی مهمی از نابرابری است.