«هرمنویتیک در سدهی بیستم عمدتاً کارِ هایدگر و گادامر بوده است. اما این دو نه خود واردِ گفتوگو شدند و نه کسی آنها را بهدرستی به گفتوگو واداشت. وضعیتِ مجموعهی آثار، که در خصوصِ هایدگر بسیار پیشرفت کرده و در موردِ گادامر تقریباً به پایان رسیده است، این رویارویی را نهتنها ممکن بلکه حتی لازم میسازد: زیرا رابطهی پیچیده و چندلایهی گادامر با آموزگارش در اثرِ اصلیاش حقیقت و روش (۱۹۶۰) احتمالاً به دلیلِ ملاحظاتِ شخصی کمتر بسط پیدا کرد و در نتیجه بهدشواری قابلِ تعیین است. آیا این اثر ادامهی کارِ هایدگر با ابزارهایی دیگر بود یا طرحی در مقابلِ طرحِ هایدگر؟ ویراستِ اخیرِ مجموعه آثارِ گادامر که از سالِ ۲۰۰۰ در مجموعهای جیبی پیشِ روی ماست […] مجالی فراهم میکند که گویی برای نخستینبار حقیقت و روش را بهمنزلهی پاسخِ منسجمی به هایدگر تلقی کنیم که بر موضوعاتِ کاملاً جدیدی تأکید میورزد.»ــ از متنِ کتاباز هایدگر تا گادامر پژوهشی است در بابِ تاریخ و معنای «هرمنویتیک» از ابتدا تا مارتین هایدگر و بهویژه هانس ـ گئورگ گادامر. ژان گروندن، نویسندهی کتاب، که علاوه بر نگارشِ رسالهی دکتریِ خود بهراهنماییِ گادامر، با او مراوده و انسِ خاصی داشته است، در این کتاب، نخست، در فصلی مفصل، به بیانِ تاریخچهی سنتِ هرمنویتیکیِ غرب و نسبتِ آن با سنتِ «خطابه» میپردازد و، پس از آن، در دو فصل، به پژوهشی بصیرتآمیز و درخشان در خصوصِ هرمنویتیک هایدگر و بهطورِکلی پروژهی فلسفیِ او اقدام میکند، تا بدین وجه زمینه را برای «تعیینِ جایگاهِ هرمنویتیک گادامر از منظرِ هایدگر» مهیا سازد. سپس در فصولِ چهارم تا دهم شرحی عمیق از عناصرِ اصلیِ «هرمنویتیک فلسفیِ» گادامر ــ بر زمینهی بحث از ارکانِ اصلیِ آن همچون زبان، فهم، حقیقت، هنر، بازی، عید، مناسک و گوشِ درون ــ به دست میدهد. در نهایت، کتاب را با بررسیِ جایگاهِ هرمنویتیک فلسفیِ گادامر در جهانِ فرانسوی، و بهویژه نسبتِ او با فیلسوفانی چون ریکور و دریدا، به پایان میبرد.