ایضاح و اثبات این مسئله که ما اکنون در جامعهای مصرفی زندگی میکنیم کار دشواری نیست. سیطرهی برندها، لوگوها، مارکها، مُدها، تبلیغات تجاری، شگردهای بازاریابی و انواع کالاها بر جوامع معاصر چنان مشهود است که کمتر تحلیلگری تردیدی در بهکارگیری مفاهیمی چون «جامعهی مصرفی»، «فرهنگ مصرفی»، «کالاییشدن فرهنگ»، «مکدونالدیزهسازی»، «سبک زندگی لاکچری» و از این قبیل به خود راه میدهد. در جوامع مصرفیِ معاصر، هویت فرد در ارتباط با کالا و بازار شکل میگیرد و تغییر میکند. آدمیان غالباً مصرفکنندگانیاند که در حلوفصل معضلات و تناقضهای هویتیشان به بازار متکیاند. به تعبیر آپادورای، کالاها حیات اجتماعی دارند، تاریخ دارند و تولد و مرگ دارند؛ و بازار همان جایی است که تاریخِ عملیِ کالاها، از تولد تا مرگ، رقم میخورد و در ریزهکاریهای فنیِ تولید، در شیوههای هویتیابیِ نمادینِ کالاها نیز نقشی کلیدی در موقعیتیابیِ فرد در فضاهای فرهنگی و اجتماعی دارند. به بیان دیگر، هویت و معنای زندگی فرد حاصل شیوهی تعامل او با کالاها یا محصولِ عادات مصرفی او است… بدین اعتبار، اکنون دیگر جامعهشناسیِ مصرف یک حوزهی مطالعاتی مستقل در کنار سایر حوزههای جامعهشناسی است و قرابت بسیاری با برخی حوزههای نوپدیدِ دیگر (مثل جامعهشناسی سبک زندگی، جامعهشناسی اوقات فراغت، جامعهشناسی سلامت، جامعهشناسی جنسیت، جامعهشناسی بدن، جامعهشناسی اقتصادی و جامعهشناسی فرهنگ) دارد. جامعهشناسی مصرف میکوشد پدیدهی مصرف را در ابعاد اجتماعی، فرهنگی، نمادین، اقتصادی، سیاسی و مادی آن مطالعه کند و بر آن است که مصرفْ مؤلفهی محوری زندگی روزمره و هویت و نظم اجتماعی در جهان معاصر است. این حوزه ضد آن نوع تقلیلگرایی است که پدیدهی مصرف را صرفاً در چارچوب اصول اقتصادیِ عرضه و تقاضا تحلیل میکند.برگرفته از مقدمهی مترجمان