در نخستین رویکرد، نظریه در قالبهای تاریخی مورد بحث قرار گرفته است. در اینجا هدف آن بوده است که بتوان رابطهای منطقی میان هر یک از دورههای تاریخی و نظریههایی که در آن دوره ظاهر شده یا از میان رفتهاند برقرار کرد. دومین رویکرد به نظریه در کتاب حاضر از خلال اندیشمندان بوده است. در انسانشناسی بیش از هر علم دیگری میتوان نوعی نزدیکی و وابستگی را میان سرنوشتهای فردی اندیشمندان و نظریهها و اندیشههای آنها مشاهده کرد. و سرانجام رویکرد سوم در این کتاب، پرداختن به نظریه در قالب خود نظریهها بوده است. نظریهها در این رویکرد، گاه در قالبهای ملی (همچون انسانشناسی فرانسه، بریتانیا یا امریکا) گاه در قالب مکاتب نظری عام همچون کارکردگرایی و تطورگرایی و سرانجام گاه در قالب مجموعههای نظری که بر گرد یک موضوع مطالعاتی شکل گرفتهاند، آمده است. در تقسیم عمومی کتاب تلاش شده است ضمن قائلشدن سهمی مهم برای اندیشههای باستانی و کلاسیک، که حضور پیوستهی آنها در اندیشهی انسانشناختی باید همواره مورد نظر باشد، سهم اساسی در دو فصل آخر و بهویژه در فصل ششم به اندیشههای قرن بیستم و بهخصوص آخرین نظریههای مطرح شده در علم زنده و فعال انسانشناسی داده شود تا خوانندگان بتوانند دیدگاهی جامع و کامل نسبت به مبحث نظریه در انسانشناسی داشته باشند.